دوشنبه 28 تير 1389-22:20
غرب مازندران را "گلستان" کنيد
... اینان حتی ابایی ندارند انتصاب یک غرب استانی را به مدیریت ارشد استان مازندران توطئه ای حساب شده، از سوی طیف تنکابنی ها و رامسری های دولت می دانند که در مسیر تحقق جدایی غرب مازندران از این استان گام بر می دارند.(يادداشتي از بهروز صادقی،سردبير هفته نامه محلي پیک خزر)
تشکيل فرمانداري ويژه تنکابن که هنوز در آغازین گام های تحققق خود قرار دارد، دستمایه برخی اظهارات و نوشته های تردید برانگیز شده است که حقانیت در خواست های مردم این منطقه را برای برخورداری از مدیریتی مستقل و مظلومیت آنان را در عقب ماندگی هایی که در طول دهها سال بر آنان روا داشته است، مشخص و رازهای درون سینه افرادی را افشا می کند، که مشکلات و گرفتاری های روزمره مردم غرب مازندران را به رغم فاصله مکانی و زمانی طاقت فرسا با مرکز استان بر نمی تابند، بلکه بر این باورند که تنگناهایی از این دست و پیامدهای آن باید همچنان ادامه یابد تا استانی چنین دراز، و با شهرهایی بسیار دور از مرکز، در پیکره فعلی آن همچنان باقی ماند. از همین روست که در پی اعلام ایجاد فرمانداری ویژه در تنکابن، زنگها را به صدا در آورده اند که چرا چنین می کنید؟
آنان بر این باورند که ارتقای بخش عباس آباد به شهرستان، استقرار برخی نمادهای استانی در غرب مازندران، احیای قابلیت های موجود مانند بین المللی شدن فرودگاه رامسر و مسایل مربوط به احداث سد، تفویض اختیارات مدیران کل ستادی استانداری مازندران به فرماندار ویژه تنکابن و افتتاح طرح توسعه منطقه آزاد تجاری در بندر نوشهر و ... همه و همه قطعاتی از پازل تبدیل غرب مازندران به استانی مستقل است تا مشکلات مردم این منطقه در مراجعه به شهری در فاصله زمانی بیش از 5 ساعت در مرکز استان برطرف شود.
طرفداران این اندیشه ابایی ندارند که انتصاب پی در پی در غرب استانی ها را در مسئولیت های کشوری، گامی در راستای تربیت کادر مدیریتی برای اداره بهینه این منطقه بدانند.
به باور آنان لابد چه معنی دارد که افرادی از غرب مازندران مدیریت امور محلی را به عهده بگیرند؟ چرا باید در منطقه سد و فرودگاه بین المللی دایر باشد تا خدای ناکرده اقتصادشان شکوفا و خلاقیت هایشان برای توسعه و آبادانی هر چه بیشتر منطقه بارور شود؟
لابد می خواهند تمامی امور مدیریتی این منطقه مانند طفل صغیر زن صیغه ای همچنان در دست مرکز استان نشینان باشد تا از آبادانی و توسعه و عمران و بهره مندی از زیرساخت های توسعه محروم بمانند.
طرفداران این اندیشه که به صراحت در این زمینه قلم فرسایی می کنند، در حالی مطالبی از این دست را بیان می کنند که در عین حال بیان می دارند به هیچ وجه منکر مشکلات و محرومیت های غرب استانی ها و دیگر مشکلات ترددی و تاثیر گذار آنها نیستند. بلکه علاوه برآن بر این مشکلات و محرومیت ها اذعان و وقوف دارند. و با افزایش توجهات ویژه و لزوم تخصیص اعتبارهای استانی و ملی به آنها( یعنی همان سیاستی که تا کنون و در گذشته از مردم غرب مازندران دریغ داشته شده) به شدت موفق اند.
خوانندگان عزیز لابد دم خروس نمایان از این سخنان را مشاهده کرده اند. این عزیزان از یک طرف هر گونه توجه مرکز استان نشینان به غرب مازندران را نشانه تحقق طرح گام به گام و در حال پیشروی ورزند حرکتی توقف ناپذیر جدایی طلبی تلقی می کنند ( یعنی چرا در آنجا دانشگاه، سد می سازید و طرح های توسعه منطقه آزاد تجاری بندر نوشهر را به اجرا در می آورید ) و از دیگر سو برای رفع این محرومیت ها دل می سوزانند.
اینان حتی ابایی ندارند انتصاب یک غرب استانی را به مدیریت ارشد استان مازندران توطئه ای حساب شده، از سوی طیف تنکابنی ها و رامسری های دولت می دانند که در مسیر تحقق جدایی غرب مازندران از این استان گام بر می دارند.
منادیان این اندیشه که طرفدار تز صد ده خراب به از یک ده آباد اند از تشدید توجه همزمان مالی و مدیریتی از تهران و مرکز استان به غرب مازندران به رعشه افتاده و به استاندار توصیه می کنند: در راستای رفع محرومیتها، تلویحا جدایی طلبی را تقویت یا زمینه سازی نکند. مبادا که تجربه ایجاد استان جدید گلستان که منجر به آبادانی و عمران قابل توجه آن دیار از پاره تن ایران عزیز شده است، تکرار شود زهی تاسف از این تعصب.
یکی نیست از این عزیزان بپرسد: چرا مخالف توسعه یافتگی مناطق مختلف کشور به بهانه استمرار قالب های کهنه و نا مفید با تجربه های نا موفق هستید و هر گونه اقدام در جهت رفع محرومیت های ریشه دار در سالیان دراز گذشته و مدیریت های آنچنانی را تجزیه طلبی تعبیر می کنید؟
اگر چنین باشد نمایندگان فعلی و قبلی مجلس شورای اسلامی و دولتیان سه چهار دوره اخیر به زعم شما بزرگترین تجزیه طلبان بوده اند که با آرای خود استانهای جدید در کشور تشکیل داده و باعث تسریع در روند آبادانی گوشه هایی از ایران شده اند.
اگر قسمتی از مازندران قدیم اکنون در قالب استانی با نام گلستان، در مسیر گلستان شدن گام بر می دارد، آیا موجب غبطه خوردن شما می شود؟
آیا کسی مانع حضور و آمد شد شما در گلستان می شود؟ و از اینکه در بدو ورود به محدوده ای از ایران عزیز که اکنون گلستان نام گرفته است از مشاهده مظاهر آبادانی و توسعه که پیش از آن و در زمان قرار داشتن در محدوده حکومتی مازندران( بخوانید ساروی ها و بابلی ها )، از اجرای طرح های توسعه در آن هیچ خبری نبود، خوشحال و به ایرانی بودن خود مفتخر نمی شوید؟ استانی ویرانه، عقب مانده و توسعه نیافته را دوست تر می دارید یا ایرانی آباد و توسعه یافته را؟